یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست

یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست

در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن

یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست

من رفته از میانه و او در کنار من

با آن نگار عیش بدینسانم آرزوست

جانا، ز آرزوی تو جانم به لب رسید

بنمای رخ، که قوت دل و جانم آرزوست

گر بوسه‌ای از آن لب شیرین طلب کنم

طیره مشو، که چشمهٔ حیوانم آرزوست

یک بار بوسه‌ای ز لب تو ربوده‌ام

یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست

ور لحظه‌ای به کوی تو ناگاه بگذرم

عیبم مکن، که روضهٔ رضوانم آرزوست

وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست

دایم نظارهٔ رخ خوبانم آرزوست

بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل

پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست

سودای تو خوش است و وصال تو خوشتر است

خوشتر ازین و آن چه بود؟ آنم آرزوست

ایمان و کفر من همه رخسار و زلف توست

در بند کفر مانده و ایمانم آرزوست

درد دل عراقی و درمان من تویی

از درد بس ملولم و درمانم آرزوست



تاريخ : پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:عراقی,آرزوست, | 20:1 | نویسنده : مجید حیدری |

برکف گرفته جانم و جانانم آرزوست
دل را ،به یار دادنِ چندانم آرزوست.

بغضم ،گرفت راه نَـفَس در فراقِ دوست
بارانِ ابرِ مانده به چشمانم آرزوست.

مهمان دیده ام شو و دیدار تازه کن
کان نکته های دلکشِ پنهانم آرزوست.

در کعبه و کنیسه و مسجد نیابمش
آن لامکانِ عرصه ی امکانم آرزوست.

منجی تویی و راهِ رهائی به گام تُـست
ای منتظر به ره که؛موسیِ عمرانم آرزوست .

بر من مپیچ ؛سلسله ی باورِ قدیم
اندیشه های تازه و عریانم آرزوست.

مردن به تنگنای غریبی نه کارِ ماست
منصور وار مرگِ به میدانم آرزوست .

خاموش و غمگنانه و پنهان نمی روَم
شیب و فرازِ رودِ خروشانم آرزوست .

دریاییم ، به ساحل غمگین مرا چه کار؟
موج بلند و پهنه ی توفانم آرزوست .َ



تاريخ : پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:آرزوست,ناشناس, | 19:56 | نویسنده : مجید حیدری |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد