مفضل بن عمر می گوید:
از امام صادق عليه السلام پرسیدم:
چرا گاهی نوزاد بیدلیل میخندد یا بدون درد میگرید؟
پاسخ فرمودند: ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با او نجوا میکند،
پس گریهاش از رفتن امام از پیش اوست و خندهاش بخاطر روی آوردن امام به او.
اما وقتی زبان طفل به سخن باز شد این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مهر فراموشی زده میشود.!
شیخ صدوق ره، علل الشرایع
صد دشنه بر دل میخورم و ز خویش پنهان میکنم
جان گریه بر من میکند من خنده بر جان میکنم
خون قطره قطره میچکد تا اشک نومیدی شود
وز آه سرد اندر جگر آن قطره پیکان میکنم
دست غم اندر جیب جان پای نشاط اندر چمن
پیراهنم سد چاک و من گل در گریبان میکنم
گلخن فروز حسرتم گرد آورد خاشاک غم
بی درد پندارد که من گشت گلستان میکنم
غم هم به تنگ آمد ولی قفلست دایم بر درش
این خانهٔ تنگی که من او را به زندان میکنم
امروز یا فردا اجل دشواری غم میبرد
وحشی دو روزی صبر کن کار تو آسان میکنم
.: Weblog Themes By Pichak :.